پروين و دوستان دبیرستانی اش، تهران، ۱۳۳۸
پروين و دوستان دبیرستانی اش، تهران، ۱۳۳۸

در یادهای پروین، اولین پادکست کامل برآیندگان، از زبان یک زن با فضای ایران سالهای ۱۳۲۰-۱۳۶۰ و نیز با مسائل مهاجرت آشنا میشویم. پروین تصاویر گویایی از دوران کودکی و نوجوانی اش به ما میدهد، از آنچه در زندگی‌اش مطرح و نقش آفرین بود. ورای فردیت این تصاویر، آنچه روشن می‌شود جنبه‌هایی از تاریخ و فرهنگ ماست، همراه با جزئیاتی که در روایات رسمی تر کم‌رنگ یا گم اند. در فصل اول یادهای پروین بازمیگردیم به تهران چند سال پس از اشغال ایران در جنگ جهانی دوم. نشانه‌های مدرن سازی بارزند: زبانهای مادری غیر فارسی از آموزش رسمی حذف شده اند، زبان انگلیسی جای فرانسوی را به عنوان زبان فرنگی گرفته، موزیک جاز و موسیقی کلاسیک غربی از جایگاه عمده‌ای برخوردارند، مردم لباسهای مدل غربی میپوشند و کتاب‌هایی که میخوانند ترجمه از ادبیات غربیست. اما فرهنگ ایرانی بر روابط اجتماعی و معماری شهر حاکم است: همسایه ها یکدیگر را میشناسند و به هم کمک میکنند؛ ساکنین یک محله از قشرها و پس-زمینه های فرهنگی، زبانی، مذهبی و اقتصادی مختلفند؛ کتاب فروشی ها کتاب قرض هم میدهند؛ و خانه‌ها به گونهء سنتی مناسب با شرایط اقلیمی ساخته میشوند. در فصل دوم یادهای پروین در همین پادکست، در مورد کار در ایران و مهاجرت به خارج میشنویم. برآمده از تجربهء شخصی اش، تعمق پروین در روابط خانوادگی و اجتماعی نه تنها تصویر مأنوسی از او، بلکه آشنایی نزدیکی با ذهنیت زمانهای او و آگاهی عمیق تری از تداوم یا گسستگی روندهای فرهنگی و اجتماعی ایران به ما میدهد. این تاریخ را از زبان پروین بشنوید.
با سپاس از پروین و نیز از اعطم اسکندر که گویندگی را از راه دور و در زمانی کوتاه بر عهده گرفت.

اشتراک پادکستها و تازه ها

پروین صمدزاده را از زمانی که وارد کانادا شدم میشناسم. گو اینکه دوری مسافت و درگیری‌های کاری هر دو مان به ما این اجازه را نداده که ارتباط نزدیکی داشته باشیم، به عنوان دو فمینیست ایرانی همیشه از یکدیگر پشتیبانی و در برحه هایی با هم همکاری کرده ایم. در یکی از کارهای قبلی من، دفتر مرکزی: آسیب شناسی یک براندازی که در بارهء کودتای ۱۳۳۲ است، نقل پروین از مشاهداتش در روز ۲۸ مرداد بخشی از سناریوی قسمت اجرایی کار بود، و حضورش در پروسهء کارگاهی برای من و همکاران جوانتر و غیر ایرانی‌ام بسیار مهم بود. وقتی پروژهء برآیندگان به مرحلهء اجرا رسید، پروین از اولین کسانی بود که با او مشورت کردم. نظراتش در مورد محتوای گفتگوها و همچنین کمکش در ویراستاری اولین متنهای فارسی کارساز بودند. برای همین تصمیم گرفتم که اولین گفتگو را با او انجام دهم.

روز ۴ اسفند ۱۳۹۶ به خانهء او رفتم. تمام روز را با هم گذراندیم، صبحانه، ناهار و شام خوردیم، و گپ زدیم. بسیاری از یادها و مطالبی که در گفتگوی پادکستی آمده اند برای من تازگی داشتند. برای اولین بار آگاه شدم که او در خانواده‌ای آذربایجانی به دنیا آمده، و اجداد مادری اش جزو مهاجران ایرانی ساکن باکو بودند که بعد از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ به ایران بازگشتند. کندوکاو در یادهای پروین مرا با فضای ایران کودکی و جوانی او آشناتر کرد. همانطور که در پادکست میشنوید، به تدریج موضوعات گفتگو شخصی تر و عمیق‌تر شدند. در جاهایی حریمی را که معمولاً در فرهنگ ما در روابط اجتماعیمان نگاه میداریم شکستیم، و راجع به مسائلی صحبت کردیم که کمتر در حوزهء عمومی مطرح میشوند. این قدم بزرگی بود برای هر دو ما، و من از پروین برای شجاعت و بازاندیشی اش صمیمانه متشکرم. متن پادکست، تدوینی است از چندین گفتگو در طی روزی که با هم بودیم.

یادداشت پروین

من در آبان ١٣٢٤ در تهران، خيابان بوذرجمهرى، چهارراه گلوبندك از مادرى ١٦ساله بدنيا آمدم. در يك سالگى بهمراه خانواده به خانه جديدى در حوالى خيابان پاستور و آب فرمانفرما نقل مكان كردم و تا تابستان ١٣٤٥ كه ازدواج كردم در آن خانه بزرگ شدم و زندگى كردم.
دورهء ابتدائى را در دبستان بزرگمهر تمام کردم، و از دبيرستان دخترانه هدف ديپلم گرفتم. تحصیلات دانشگاهی را در مدرسه عالى دختران گذراندم و در رشتهء روانشناسی ليسانس دريافت كردم. بعد از گذراندن دو سال خدمت اجبارى سربازى، براى ادامه تحصيل به همراه همسرم راهى آمريكا شدم، اما اقامتم در آنجا بعلت فوت ناگهانى همسرم سه سال بيشتر دوام نيافت، و ناچار به ايران بازگشتم، ولى اينبار با نوزادى چهل روزه.

حدود ده سال، كه بى شك از پُر تلاطم ترين دهه هاى تاريخ ايران تا آنزمان بود، با پسر كوچكم در ايران زندگى كرديم. در بحبوحهء جنگ ايران و عراق دوباره به آمريكا برگشتيم. چهار سال در آمريكا در شهرهاى مختلف اقامت كرديم تا اينكه سرنوشت اينبار مادر و پسر را به كانادا كشاند و در آنجا ساكن كرد. در كانادا موفق شدم همزمان با كار تمام وقت در زمینهء مددكارى، دروه ديپلم دوساله اى را در زمينه كارم تكميل كنم. چند سالى بعد از آن هم دوره يكساله اى را در زمينه ميانجيگرى در خانواده به پايان رساندنم. بیشتر قعالیت حرفه ای من در کانادا در خدمت به جامعهء ایرانی مقیم اینجا بوده است.

امسال سى سال از نقل مكان كردنم به كانادا ميگذرد. سه سال پيش بعد از حدود بيست و شش سال كار در اين ديار بازنشسته شدم. در حال حاضر بيشتر وقتم را به مطالعه، شركت در برنامه هاى فرهنگى و هر از گاهى كار داوطلبانه ميگذرانم. پسرم كه تحصيلات تخصصى اش را در آمريكا تكميل كرده در حال حاضر در همانجا محقق علوم و استاد دانشگاه است. فرزندى است مهربان و مسئول كه وجودش برايم عزيزترين است.

پى نوشت: اين گفتگو با گيتا در فضائى دوستانه انجام شد. فضای صمیمانه به من اين احساس راحتى را داد كه در جابجاى آن گاهى از واژه هاى غير فارسى استفاده كنم. اجازه بدهيد همين جا از شنونده هاى اين پادكست عذر خواهى كنم. مسلماً اگر فرصت دوباره اى دست بدهد دقت بيشترى خواهم كرد.

See this page in English